آنتی داعش

دانشنامه دفاعی

آنتی داعش

دانشنامه دفاعی

آنتی داعش

بسیار شرم آور است اگر شیعه و پیرو حضرت علـی (ع) باشید. آنگاه داعشی و تکفیری و وهـابی نجس در میان شـما آمد و شد کنند.
سوگند که اگر دنیا را غیرت بود، در تلاقی نگاه‌های دلواپس و نگران ابوالفضل و امام حسین باید میسوخت و خاکسـتر میشد.

سیاست‌های کلی و خطوط قرمز دانشنامه دفاعی:
هدف ما به طور کلی بر دو محور بنا نهاده شده است.
الف: دانشنامه دفاعی:
ما در این پایگاه به معرفی و شناخت تسلیحات، تاکتیک‌ها و ... دفاعی و نظامی می‌پردازیم. لیکن دانـش دفـاع شامـل این نکات هم می‌شود:
1- دانشنامه دفاعی از رابطه با وبگاه‌هایی که تبلیغات لوازم آرایشی و .. می‌گذارند پرهیز میکند.
2- دانشنامه دفاعی به پایگاه و وبـگاه ارزشی با رعایت بند اول سـیاسـت‌های کلی، با افتخار لینک می‌دهد.
3- این پایـگاه از همــکاری با نویسندگان ارزشـی استقبال می‌کـند.
4- این پایـگاه به سرعـت روابـط خود را با وبگاه‌هـایی که شروع به تبلیغات و سوء استفاده از مردم کنند قطع کرده و لینک صفحه آنان را در اسرع وقت مسدود می‌کند.
5- کسانی که لینک صفحات تبلیغی در این وب بگذارند بلافاصله به پلیس فتا معرفی می‌شوند.
6- کسانی که خط قرمزهای ما (اسلام، کشور، نظام، رهبری، شهداء) را نادیده بگیرند و یا خدای ناکرده توهین کنند و عقاید قوم گرایانه ترویج کنند بی درنگ به واجا معرفی خواهند شد.
ب: آنتی داعش
در این پایگاه سعی میشود علاوه بر اینکه اخبار لحظه به لحظه داعش و تکفیری‌ها به طبع برسد، آگاهی و اطلاعاتی پیرامون خاستگاه وهابیت و فرقه‌های شر نیز ارائه گردد.
1- به پرسشهای مخاطبان پیرامون چگونگی شکل‌گیری فرق شیطانی پاسخ گفته می‌شود.
2- با کسانی که سعی در تخریب این فرقه‌ها دارند همکاری می‌شود.
3- با افرادی که خدای ناکرده گرفتار چنین اشخاص یا عقایدی شده‌اند و قصد خلاص شدن دارند به صورت داوطلبانه همکاری می‌شود.
4- به پرسش‌های افراد در زمینه تاریخ ادیان و پیدایش فرق ظاله تا حد بضاعت پاسخ داده شده و یا منابع معتبر به ایشان معرفی می‌گردد.
شادی قلب مبارک حضرت ولی عصر (عج) ارواحنا له فدا صلواتی ختم بفرمایید.
خاک راه عاشقان اهل بیت علیهم السلام
نویسندگان دانشنامه دفاعی

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

گوساله پرست‌های دیروز و امروز

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ب.ظ

ماجرای سامری و گوساله پرستی او که امروزه هم ادامه دارد همواره مورد توجه محققین و دوستداران روایات و همچنین قصص قرانی قرار داشته است. در ادامه با سامری و اینکه موضوع گوساله پرستی بنی اسراییل و اینکه چه شد ظرف کمتر از ده روز، ششصد هزار جهود که با خداوند عهد بسته بودند، عهدی بزرگ و تاریخی را شکستند! شوربختانه امروزه در اروپا و آمریکا هستند کسانی که علنن دارند گوساله سامری را پرستش می‌کنند.

گاو طلایی

حضرت موسی ـ علیه السلام ـ اکنون که از دست فرعونیان نجات یافته، می‎خواهد برای ملت بنی‎اسرائیل، حکومت تشکیل دهد و هر حکومتی نیاز به قانون دارد. او با گروهی از برجستگان بنی‎اسرائیل به کوه طور رفت، تا الواح تورات را از درگاه خدا بگیرد، تا همان کتاب آسمانی، قانون اساسی مردم گردد. به طورى که مفسران و تاریخ نگاران نوشته اند هنگامى که موسى در مصر بود، طبق وحى الهى به بنى اسرائیل وعده داد هر زمان خداى تعالى فرعون را نابود کرد، کتابى براى آن ها بیاورد که دربر دارنده حلال، حرام، شرایع و احکام باشد. وقتى خداى تعالى فرعون را نابود کرد، بنى اسرائیل از موسى کتاب خواستند و موسى نیز از پروردگار خود خواست تا به وعده اى که به او داده بود عمل کند و به او کتاب عطا فرماید. خداى تعالى به موسى دستور داد سى روز روزه بگیرد و بدن و جامه خود را پاک و پاکیزه کند و براى دریافا کتاب به طور سینا بود. موسى برادر خود هارون را به جاى خویش گماشت تا در غیبت او سرپرستى بنى اسرائیل را به عهده بگیرد و سپس هفتاد نفر از نیکان و بزرگان قوم را برگزید که همراه خود به کوه طور ببرد تا هنگام دریافت کتاب از خداى تعالى و مکالمه اش با پروردگار متعال شاهد و ناظر او باشند و در بازگشت، موضوع را به بنى اسرائیل گزارش‍ دهند و در نتیجه، آن ها کتاب الهى را تکذیب نکنند.

دانشنامه دفاعی

موسى طبق دستور الهى سى روز روزه گرفت و چون براى گرفتن الواح تورات به کوه طور رفت، خداى تعالى ده شب دیگر بر آن افزود که در مجموع غیبت موسى چهل شب طول کشید. بیشتر مفسران اهل سنت نوشته اند: علت افزوده شدن آن ده شب این بود که موسى پس از سى روز روزه، شب آخر که خواست به کوه طور برود متوجه بوى بد دهانش شد و براى رفع آن با چوب درختى که برخى گفته اند درخت خرنوب بود دندان هاى خود را مسواک کرد و یا به گفته بعضى گیاه خوشبویى خورد که بوى دهانش را برطرف سازد. پس خداى متعال فرمود: اى موسى! مگر ندانسته اى که بوى دهان روزه دار نزد من خوشبوتر از بوى مشک است. اکنون بازگرد و ده روز دیگر روزه بگیر، آن گاه به نزد ما بیا. موسى نیز چنان کرد. همین افزوده شدن ده شب سبب آزمایش و فتنه بنى اسرائیل گردید و چنان که پیش از این اشاره شد سامرى را واداشت تا براى آن ها گوساله اى بسازد و آن ها را به گوساله پرستى وادار کند. از آنجا که در آغاز هر انقلابی، حوادثی انحرافی رخ می‎دهد، و خود انقلاب کرده‎ها، گاهی حزب و گروه خاصی را به دور خود جمع می‎کنند، قوم موسی ـ علیه السلام ـ نیز از این انحراف مصون نماندند. موسی بن ظفر که بعدا به نام «سامری» معروف شد، از بنی‎اسرائیل بود (او همان کسی بود که در ماجرای درگیری او با قبطی، موسی به کمک او شتافت و قبطی را کشت) سامری با اینکه سابقه انقلابی داشت، و از یاران موسی بود، پس از پیروزی موسی ـ علیه السلام ـ جزء منافقین گردید و در غیاب موسی ـ علیه السلام ـ، و از زمینه‎ای که در میان بنی‎اسرائیل وجود داشت سوء استفاده کرده و از طلاهای فرعونیان، که جمع شده بود، با زیرکی خاصی مجسمه گوساله‎ای درست کرد، و مردم را به پرستش آن دعوت نمود. براثر وزش باد از سوراخهای بدن این مجسمه صدایی همچون صدای گوساله بیرون می‎آمد و به این ترتیب اکثریت قاطع جاهلان بنی‎اسرائیل، از راه توحید خارج شده و گوساله‎پرست شدند. هارون هرچه قوم را نصیحت کرد، و آنها را از گوساله‎پرستی برحذر داشت، به سخنش اعتنا نکردند، حتی با جوسازی‎ها و هیاهوی خود نزدیک بود او را بکشند.
 

گوساله پرستان و سامری

سامرى کیست؟
درباره اصل و نسب سامرى اختلاف است. جمعى او را فرزند زنا دانسته و گویند: نام اصلى او موسى بوده است و انتساب او به سامرى نیز به این دلیل بوده که او منسوب به شامره یا شامرون بوده که چون در ترجمه زبان عبرى به عربى شین تبدیل به سین مى شود، به سامرى معروف شده است. چنان که یشوع و شموئیل و موشى در عربى یسوع و سموئیل و موسى خوانده مى شود. شامره یا شامرون را نیز نام شهر یا یکى از فرزندان یعقوب یا قبیله اى از بنى اسرائیل دانسته اند که سامرى بدان منسوب بوده است. البته در این که او از بنى اسرائیل بوده یا از مردم مصر و قبطیان، یا اهل سایر شهرها نیز اختلاف است. مسعودى گفته است که وى زرگر بود و از علم کهانت نیز اطلاع داشت و از روى اوضاع ستارگان به دست آورد ک بنى اسرائیل از دریا عبور خواهد کرد و از فرعونیان نجات خواهند یافت. ازاین رو در گروه آن ها داخل شد، در صورتى که از آن ها نبوده و اصل او از روستایى از روستاهاى شهر موصل بود که مردم آن گوساله پرست بودند.
ابن اثیر و برخى دیگر گفته اند که وى اهل شهرى به نام باجرمى بوده و نامش میخاست، ولى سعیدبن جبیر گفته است که وى اهل کرمان بود. درباره ایمان او نیز که آیا حقیقتا به موسى ایمان آورده بود و یا ایمان او ظاهرى و همراه نفاق بود بحث شده و بیشتر او را مردى منافق دانسته اند که تظاهر به ایمان مى کرد وگرنه در دل جزء همان گوساله پرستان بوده است .البته در مقابل گفتار اینان، در برخى از کتاب ها مانند تفسیر على بن ابراهیم آمده است که وى از نیکان اصحاب موسى بود، ولى هنگام رفتن حضرت موسى به کوه طور، فریب شیطان را خورد و با وسوسه او، آن گوساله را ساخت و بنى اسرائیل را به گوساله پرستى واداشت.

خاک پای حضرت جبرائیل

برداشتن خاک زیر پای جبرییل

داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل در قرآن
اهمیت این داستان به اندازه اى است که قرآن در چهار سوره به آن اشاره کرده است، در سوره بقره آیه 51 و 54 و 92 و 93 و در سوره نساء آیه 153 و در سوره اعراف آیات 147و 148، و در سوره طه آیه 88 به بعد. البته این حادثه، همانند سایر پدیده هاى اجتماعى، بدون زمینه و بدون مقدمه نبوده است، زیرا از یک سو بنى اسرائیل سالیان دراز در مصر شاهد گاوپرستى یا گوساله پرستى مصریان بودند، و از سوى دیگر به هنگامى که از رود نیل عبور کردند، صحنه بت پرستى (گاوپرستى) قومى که در آن سوى نیل زندگى مى کردند، توجه آنها را جلب کرد، و چنان که در آیات قبل گذشت، از موسى ع تقاضاى بتى همانند آنها کردند، که موسى ع شدیدا آنان را ملامت و سرزنش کرد.تمدید میقات موسى (ع) از سى شب به چهل شب، نیز سبب شد که شایعه مرگ موسى ع، آن چنان که در بعضى از تفاسیر آمده بوسیله بعضى از منافقان، در میان بنى اسرائیل نشر شود.جهل و نادانى بسیارى از این جمعیت و مهارت و زبردستى سامرى در پیاده کردن نقشه خود نیز به این موضوعات کمک کرد و مجموعا سبب شد در مدت کوتاهى اکثریت بنى اسرائیل به بت پرستى روى آورند و غوغایى اطراف گوساله به راه اندازند.

دانشنامه دفاعی

گوساله پرست‌های امروز از این نماد هم استفاده می‌کنند. به دستور صریح خدا و رسول خدا

این افراد واجب القتل هستند

داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل در سوره بقره
بعد از نجات بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان و غرق شدن آنها در نیل، موسى ماموریت پیدا مى کند براى گرفتن الواح تورات، مدت سى شب به کوه طور برود، ولى بعدا براى آزمایش مردم، ده شب تمدید مى گردد، سامرى که مردى نیرنگ باز بود از این فرصت استفاده کرده، از طلا و جواهراتى که نزد بنى اسرائیل از فرعونیان به یادگار مانده بود گوساله اى مى سازد که صداى مخصوصى از آن بگوش مى رسد و بنى اسرائیل را به پرستش آن دعوت مى کند.اکثریت قاطع بنى اسرائیل به او مى پیوندند، هارون ع جانشین و برادر موسى ع با اقلیتى بر آئین توحید باقى مى مانند، اما هر چه مى کوشند دیگران را از این انحراف بزرگ باز گردانند توفیق نمى یابند، بلکه چیزى نمانده بود که خود هارون را هم از بین ببرند.خداوند در سوره بقره در مورد این ماجرا می فرماید: «و إذ واعدنا موسى أربعین لیلة ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» ترجمه: و [یاد کنید] آن گاه که با موسى چهل شب وعده گذاشتیم، آن گاه شما در غیاب وى گوساله را به پرستش گرفتید و شما [واقعا] ستمکارید (بقره، 51). این آیه از بزرگترین انحراف بنى اسرائیل در طول تاریخ زندگیشان سخن مى گوید، و آن انحراف از اصل توحید، به شرک و گوساله پرستى است، و به آنها هشدار مى دهد که شما یک بار در تاریختان بر اثر اغواگرى مفسدان گرفتار چنین سرنوشتى شدید اکنون بیدار باشید راه توحید خالص (راه اسلام و قرآن) به روى شما گشوده شده، آن را رها نکنید. نخست مى گوید:" به خاطر بیاورید زمانى را که با موسى چهل شب وعده گذاشتیم". هنگامى که او از شما جدا شد، و میعاد سى شبه او به چهل شب تمدید گردید" شما گوساله را بعد از او به عنوان معبود انتخاب کردید، در حالى که با این عمل، به خود ستم مى کردید".
خداوند در آیات 92 و 93 همین سوره می فرماید: «و لقد جاءکم موسى بالبینات ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون* و إذ أخذنا میثاقکم و رفعنا فوقکم الطور خذوا ما ءاتیناکم بقوة و اسمعوا قالوا سمعنا و عصینا و أشربوا فى قلوبهم العجل بکفرهم قل بئسما یأمرکم به إیمانکم إن کنتم مؤمنین» ترجمه: و محققا موسى حجت هاى روشن را براى شما آورد، ولى شما در غیاب او گوساله را [معبود] گرفتید و شما ستمکار بودید.و آن گاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را [به علامت جدیت موضوع] بر فرازتان بداشتیم [و گفتیم:] آنچه به شما داده ایم محکم بگیرید و گوش فرا دهید.گفتند: شنیدیم و [به دل گفتند] نافرمانى کردیم! آرى، در اثر کفرشان دل به گوساله باختند. بگو: اگر دعوى ایمان دارید، چه بد است آنچه ایمانتان شما را به آن امر مى کند. قرآن براى روشنتر ساختن دروغ و کذب بنی اسرائیل، در این آیه مى گوید:" موسى آن همه معجزات و دلائل روشن را براى شما آورد، ولى شما بعد از آن گوساله را انتخاب کردید و با این کار ظالم و ستمگر بودید"! اگر شما راست مى گوئید و به پیامبر خودتان ایمان دارید پس این گوساله پرستى بعد از آن همه دلائل روشن توحیدى چه بود؟ این چه ایمانى است که به محض غیبت موسى و رفتنش به کوه طور از دلهاى شما پرواز مى کند و کفر جاى آن، و گوساله جاى توحید را مى گیرد؟آرى شما با این کارتان هم به خود ستم کردید و هم به جامعه خود و نسلهاى آینده تان.
در آیه بعد سند دیگرى بر بطلان این ادعاى آنها ذکر کرده مساله پیمان کوه طور را به میان مى کشد و مى گوید:" ما از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالاى سرتان قرار دادیم و به شما گفتیم دستوراتى را که مى دهیم محکم بگیرید و درست بشنوید اما آنها گفتند شنیدیم و مخالفت کردیم". " آرى دلهاى آنها به خاطر کفرشان با محبت گوساله آبیارى شده بود"! جمله" و أشربوا فی قلوبهم العجل" کنایه جالبى را منعکس مى کند که بیانگر حال قوم یهود است. توضیح اینکه: کلمه " اشراب" همانگونه که از " مفردات راغب" بر مى آید دو معنى دارد:اگر از باب" اشربت البعیر" باشد یعنى ریسمان را به گردن شتر بستم بنا بر این معنى جمله بالا این مى شود که ریسمانى محکم از علاقه و محبت قلب آنها را با گوساله ارتباط داده بود. و اگر از ماده " اشراب" به معنى آبیارى کردن یا دیگرى را آب دادن باشد و در این صورت کلمه " حب" در تقدیر خواهد بود و معنى جمله رویهمرفته چنین است:بنى اسرائیل قلوب خود را با محبت گوساله سامرى آبیارى کردند. این جزو عادات عرب است که هر گاه علاقه اى سخت و یا کینه زیادى نسبت به چیزى را بخواهند برسانند تعبیرى همانند تعبیر بالا مى آورند. ضمنا از تعبیر فوق نکته دیگرى نیز استفاده مى شود و آن اینکه نباید از این کارهاى نادرست بنى اسرائیل تعجب کرد، زیرا این اعمال محصول سرزمین قلب آنها است که با آب شرک آبیارى شده، و چنین سرزمینى که با چنان آبى آبیارى شود محصولى جز خیانت و قتل پیامبران و گناه و ظلم نخواهد داشت. اهمیت این موضوع وقتى روشنتر مى شود که به زشتى قتل و کشتار انسان در آئین یهود که با اهمیت خاصى از این موضوع سخن گفته توجه گردد، آئین یهود بقدرى این جنایت را بد مى دانست که بنا به نوشته " قاموس کتاب مقدس" صفحه 687: " قتل عمد و قباحت آن به طورى در نزد اسرائیلیان اهمیت داشت که به مرور ایام با بست نشستن در شهرهاى بست، و یا ملتجى شدن به اماکن مشرفه سبب استخلاص و برائت ذمه قاتل نمى شد، بلکه در هر صورت وى را قصاص مى نمودند". این است معنى کشتن انسانها از نظر تورات تا چه رسد به کشتن پیامبران خدا.آرى شرک و دنیا پرستى که نمونه آن عشق به گوساله طلایى سامرى بود در تار و پود قلبشان نفوذ کرد، و در سراسر وجودشان ریشه دواند، و به همین دلیل خدا را فراموش کردند. شگفتا! این چگونه ایمانى است که هم با کشتن پیامبران خدا مى سازد و هم گوساله پرستى را اجازه مى دهد، و هم میثاقهاى محکم الهى را به دست فراموشى مى سپرد؟! آرى" اگر شما مؤمنید ایمانتان بد دستوراتى به شما مى دهد" (قل بئسما یأمرکم به إیمانکم إن کنتم مؤمنین).

داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل در سوره نساء
خداوند در این سوره می فرماید: «ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البینات فعفونا عن ذالک و ءاتینا موسى سلطانا مبینا» ترجمه: آن گاه پس از آن همه معجزات روشنگر که براى آنها آمد، گوساله پرستیدند، و ما از این [گناهشان] هم در گذشتیم و به موسى حجتى روشن عطا کردیم (نساء، 153). در این آیه به یکى دیگر از اعمال زشت آنها که مساله" گوساله پرستى" بود، اشاره مى کند و میگوید:" آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلائل روشن، گوساله را به عنوان معبود خود انتخاب کردند! ولى با این همه براى اینکه آنها به راه باز گردند و از مرکب لجاجت و عناد فرود آیند،" ما آنها را بخشیدیم و به موسى برترى و حکومت آشکارى دادیم، و بساط رسواى سامرى و گوساله پرستان را برچیدیم.باز آنها از خواب غفلت بیدار نشدند و از مرکب غرور پائین نیامدند. علامه طباطبایی می فرماید: منظور از" اتخاذ گوساله" بت پرستى است، آن هم بعد از ظهور و وضوح بطلان آن و یا منظور بیان این حقیقت است که خداى سبحان منزه از شائبه جسمیت و حدوث است و چنین عقیده اى از رسواترین جهالت هاى بشرى است و منظور از (عفو) این است که موسى (ع) به آنان دستور داد که به سوى خالق خود توبه برده، یکدیگر را به قتل برسانند، همین که به جان هم افتادند خدا از آنان عفو کرد و دستور متارکه را داد، نگذاشت تا به آخر یکدیگر را بکشند و منظور از دادن" سلطان مبین" به موسى (ع) این است که آن جناب را بر گوساله پرستان و بر سامرى و گوساله اش مسلط کرد.

داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل در سوره اعراف
در آیات این سوره، یکى از حوادث اسفناک و در عین حال تعجب آورى که بعد از رفتن موسى (ع) به میقات در میان بنى اسرائیل رخ داد، بازگو شده است و آن جریان گوساله پرستى آنها است که به دست شخصى به نام" سامرى" و با استفاده از زیورآلات بنى اسرائیل، انجام گرفت: «و اتخذ قوم موسى من بعده من حلیهم عجلا جسدا له خوار أ لم یروا أنه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا اتخذوه و کانوا ظلمین* و لما سقط فى أیدیهم و رأوا أنهم قد ضلوا قالوا لئن لم یرحمنا ربنا و یغفر لنا لنکونن من الخاسرین» ترجمه: و قوم موسى در غیاب او از زیورهاى خود تندیس گوساله اى ساختند که صداى گاو داشت. مگر نمى دیدند که با آنها سخن نمى گوید و به راهى هدایتشان نمى کند؟ آن را [معبود] گرفتند در حالى که ستمکار بودند.و چون پشیمان شدند و دیدند که واقعا گمراه شده اند گفتند: اگر خدایمان بر ما رحم نیاورد و ما را نیامرزد قطعا از زیانکاران خواهیم شد (اعراف، 148-149). این آیه داستان گوساله پرستى بنى اسرائیل را ذکر مى کند، و تفصیل آن بطورى که در سوره " طه" آمده این است که: بعد از رفتن موسى (ع) به میقات پروردگار، بنى اسرائیل از دیر آمدنش به تنگ آمدند و سامرى از ناشکیبایى ایشان استفاده نمود و آنان را بفریفت، به این طریق که زینت آلات ایشان را گرفت و از آن مجسمه گوساله اى ریخت که مانند سایر گوساله ها صدا مى کرد، و آن را معبود ایشان خواند و گفت: این است اله شما و اله موسى. بنى اسرائیل هم گفته او را پذیرفته و در برابر آن به سجده درآمدند و آن را معبود خود پنداشتند. بنابراین اینکه فرمود: " و اتخذ قوم موسى من بعده من حلیهم عجلا جسدا" معنایش این است که: قوم موسى بعد از رفتن وى به میقات پروردگار خود و قبل از آنکه برگردد- چون بعد از ذکر این داستان مراجعت موسى را بیان مى کند- گوساله اى را براى خود معبود گرفتند، و این گوساله مجسمه اى بود داراى آواز. با این که این کار از سامرى سرزد (چنان که آیات سوره طه گواهى مى دهد) ولى این عمل به قوم موسى ع نسبت داده شده است، به خاطر اینکه عده زیادى از آنها سامرى را در این کار یارى کردند، و در واقع شریک جرم او بودند، و عده بیشترى به عمل او راضى شدند.گرچه ظاهر آیه در بدو نظر این است که همه قوم موسى ع در این کار شرکت داشتند، ولى با توجه به آیه 159 همین سوره که مى گوید «و من قوم موسى أمة یهدون بالحق و به یعدلون» (از قوم موسى، جمعیتى بودند که به سوى حق هدایت مى کردند، و به آن توجه داشتند) استفاده مى شود که منظور از آیه مورد بحث همه آنها نیست، بلکه اکثریت عظیمى از آنها، این راه را تعقیب کردند، به گواهى آیات بعد که ناتوانى هارون را از مقابله با آنها منعکس ساخته است.

چگونه گوساله طلایى صدا کرد؟
کلمه خوار به معنى صداى مخصوصى است که از گاو یا گوساله برمى خیزد، جمعى از مفسران معتقدند که سامرى با اطلاعاتى که داشت، لوله هاى مخصوصى در درون سینه گوساله طلایى کار گذاشته بود که هواى فشرده از آن خارج مى شد و از دهان گوساله، صدایى شبیه صداى گاو بیرون مى آمد! بعضى دیگر مى گویند: گوساله را آن چنان در مسیر باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصى ساخته شده بود، صدایى به گوش مى رسید. اما اینکه جمعى از مفسران گفته اند گوساله سامرى به خاطر مقدارى خاک که از زیر پاى جبرئیل برداشت و در آن ریخته بود، به صورت گوساله زنده اى درآمد و صداى طبیعى سرداد، شاهدى در آیات قرآن ندارد، چنان که به خواست خدا در تفسیر آیات سوره طه خواهد آمد، و کلمه " جسدا" گواه بر این است که حیوان زنده اى نبود، زیرا در تمام مواردى که این کلمه در قرآن به کار رفته است به معنى جسم بى جان آمده است .از همه اینها گذشته، بعید به نظر مى رسد که خداوند چنین قدرتى به مرد منافقى همچون سامرى بدهد که بتواند کارى همانند معجزه موسى ع انجام دهد و جسم بى جانى را جاندار سازد، کارى که براى توده مردم مسلما گمراه کننده است و دلائل بطلان آن در نظرشان روشن نیست، ولى اگر گوساله به شکل یک مجسمه طلایى بوده باشد دلائل بطلان آن روشن است و تنها مى تواند وسیله اى براى آزمایش افراد بوده باشد، نه چیز دیگر.نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که سامرى از آنجا که مى دانست قوم موسى ع سالها در محرومیت به سر مى بردند و به علاوه روح مادیگرى چنان که در بسیارى از نسلهاى امروز آنها نیز مى بینیم بر آنها غلبه داشت و براى زر و زیور احترام خاصى قائل بودند، لذا او گوساله خود را از طلا ساخت، تا توجه شیفتگان و بردگان را به سوى آن جلب کند.اما اینکه: این ملت فقیر و محروم در آن روز آن همه زر و زیورها را از کجا آورده بودند؟ در روایات چنین آمده که زنان بنى اسرائیل براى بزرگداشت یکى از اعیاد خود، مقدار قابل ملاحظه اى از زیورآلات فرعونیان را به عاریت گرفته بودند و این جریان مقارن غرق و نابودى آنها واقع شد، و زیورآلات مزبور در دست بنى اسرائیل باقى ماند.
جمله" أ لم یروا أنه لا یکلمهم و لا یهدیهم سبیلا" ایشان را مذمت مى کند به اینکه چطور یک مطلب روشن و واضحى را که عقل هر کس در اولین نظر آن را درک مى کند درک نکردند و هیچ به خود نگفتند: اگر این گوساله خداى ما بود لابد و لاجرم با ما حرفى مى زد و ما را به راه راست هدایت مى کرد. و اگر از میان همه صفاتى که منافى با الوهیت گوساله است، خصوص حرف نزدن و هدایت نکردن آن را ذکر نمود و از سایر صفات آن از قبیل جسمیت، مصنوع بودن، محدودیت و گنجیدنش در مکان و زمان و امثال اینها سکوت کرد، با اینکه اینها نیز منافات با الوهیت آن دارد، براى این بود که این دو صفت یعنى تکلم و هدایت از روشن ترین صفاتى است که الوهیت مستلزم آن است، زیرا هر کس هر چیزى را اله و معبود خود مى داند ناگزیر است از اینکه آن اله را به آن نحوى که خود او دوست مى دارد پرستش کند، لاجرم آن اله مى بایستى راه پرستش مورد علاقه خود را به بندگان خود معرفى کند و این خود مستلزم تکلم و تفهیم است، و بنى اسرائیل با اینکه مى دیدند گوساله حرف نمى زند و آنان را هدایت نمى کند با این همه پیشنهاد الوهیت آن را از سامرى پذیرفتند.جهت دیگرى که باعث شد از میان همه صفات گوساله مزبور این دو صفت ذکر شود این بود که در ذهن بنى اسرائیل این مشخصه از موسى (ع) مرکوز و معهود بود که او با خداوند حرف مى زند و مردم را به راه او هدایت مى کند و خداوند با او حرف مى زند و او را به راه خود دلالت مى نماید و چون چنین ارتکازى را داشتند مى بایست این معنا را فهمیده باشند که اگر گوساله مزبور خداى ایشان و خداى موسى بود، قدرت بر سخن گفتن مى داشت و مردم را هدایت مى کرد، و چون این سؤال بود که چطور بنى اسرائیل مطلبى به این روشنى را نفهمیدند لذا فرمود:" اتخذوه و کانوا ظالمین".
جمله" و لما سقط فی أیدیهم" (به معنى هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد، یا هنگامى که نتیجه شوم اعمالشان به دستشان افتاد، و یا هنگامى که چاره از دست آنها ساقط شد) در ادبیات عرب کنایه از ندامت و پشیمانى است، زیرا هنگامى که واقعیات به دست انسان بیفتد و از حقیقت امر آگاه گردد، و یا به نتائج نامطلوب برسد، و یا راه چاره بر او بسته شود، طبعا پشیمان خواهد شد، بنا بر این پشیمانى از لوازم مفهوم این جمله است. در مجمع البیان فرموده: معناى جمله" سقط فی أیدیهم" این است که بلا در دست هایشان قرار گرفت، یعنى طورى بلا بر ایشان مسلط شد که گویى دستهایشان در آن بود، و این تعبیر را غالبا در باره نادمینى که به آثار سوء عمل گذشته شان مبتلا شده اند و این ابتلاء را پیش بینى نمى کردند بکار برده و گفته مى شود " سقط فى یده"، البته " اسقط فى یده" هم گفته مى شود، و لیکن اولى فصیح تر است. بعضى هم گفته اند معناى جمله مزبور این است که: اثر سویى که او را زیان مى رساند در دستش افتاد.البته در تفسیرهاى مطول وجوه بسیارى در توجیه این جمله ذکر شده و لیکن بیشتر آن وجوه خالى از تکلف نیست، و از همه آنها نزدیک تر به ذهن همان وجه فوق است، چون از ظاهر سیاق آیه بر مى آید که مراد از جمله مورد بحث این است که بنى اسرائیل وقتى بخود آمدند و فهمیدند که چه عملى کرده اند، و بدست آوردند که در این عمل گمراه بوده اند گفتند: " چه و چه". پس ظاهر سیاق، معناى تنبه و توجه به غفلت گذشته را افاده مى کند، گویا عملى را که کرده اند به حضور آن کسى که براى او کرده اند تقدیم نموده اند و او عملشان را زشت و نکوهیده یافته و آن را جلو صاحبانشان پرت کرده، و صاحبان عمل آن را برداشته و از نزدیک در آن نظر انداخته و دیده اند که سخت گمراه بوده اند و در انجام این عمل آن امرى را که نمى بایست در آن اهمال کنند رعایت ننموده و در نتیجه عملشان فاسد شده است، و به هر حال جمله مورد بحث به منزله یک مثل معروف است.
آیه شریفه از جهت معنا مترتب بر آیات بعدى است که داستان مراجعت موسى را ذکر مى کند، چون بنى اسرائیل بعد از مراجعت موسى متنبه شدند. و در آیات سوره " طه" نیز تنبه ایشان را بعد از مراجعت موسى (ع) ذکر مى کند، و اگر در اینجا جلوتر ذکر کرده براى این است که در اینجا تنها خواسته است ندامت ایشان را از کرده خود ذکر نماید و بدنبال آن، اظهارات ایشان را که گفتند: " لئن لم یرحمنا ربنا و یغفر لنا لنکونن من الخاسرین" نقل نماید، چون هر گوینده اى وقتى بخواهد ندامت و پشیمانى قومى را حکایت کند مناسب تر آن است که خطاى آنها را ذکر نموده آن گاه بلا فاصله اظهار ندامتشان را نقل کند، و میان این دو فاصله زیاد نیندازد، خداى تعالى هم به همین ملاحظه وقتى در آیه قبلى گوساله پرستى ایشان را ذکر نمود بلا فاصله و بدون پرداختن به جریان برگشتن موسى (ع) در آیه بعد، ندامت و حسرت ایشان را نقل نمود.علاوه بر این، از آنجایى که اظهار ندامت بنى اسرائیل صورت دعا را دارد، و در ذیل داستان مراجعت موسى (ع) هم صحبت از دعاى موسى به خود و برادرش به میان آمد لذا اظهار ندامت بنى اسرائیل را جلوتر ذکر کرد تا این دو دعا با هم نقل نشده باشد. به هر حال بنى اسرائیل از کرده خویش پشیمان گشتند.


منـابـع:

1- تفسیر نمونه، ج‏6، ص: 370تا ص: 375، ج‏1، ص: 351- 353، ص: 254- 256، ج‏13، ص: 268- 288

2- مجمع البیان ج 4 ص 480، ج 1، ص 113، ج 7، ص 23-29؛ ج 1، ص 113، ج 1، ص 128

3- تفسیر قرطبى ج 7 ص 285

4- ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 320 - 321، ج‏5، ص: 214، ج‏14، ص: 266- 277

5- تفسیر فخر رازى، ج 22، ص 111

6- تفسیر منهج الصادقین، ج 6، ص 22

7- تاریخ انبیاء، رسول محلاتی

پی‌نوشت:

متاسفانه هنگام تهیه تصویر برای این مطلب بسیار عذاب کشیدم. هم از دیدم جهل کسانی که امروز هم گوساله طلایی می‌سازند و روی دوش می‌گیرند و هلهله می‌کنند هم به خاطر جهل کسانی که با فیلتر کردن این سایتها به نوع برای آگاهی رساندن مانع‌تراشی میکنند.

خدا همه‌ی ما را آدم کند.

کسانی که مثل من فهمیدند امام خمینی (ره) چه فرمود زندگی‌شان عوض شد.

باز همه دعا می‌کنم که خدا همه‌ی ما را آدم کند.